شاعرانه

شعرهای من

شاعرانه

شعرهای من

باران آخر

ای کاش! بر شب ما؛ یک صبح روشن ببارد 

 

برسقف خانه دل؛ باران آخر ببارد 

 

باران بشوید به نرمی دیوار این خانه دل 

 

شاید بر این دیوار سنگی روح محبت بروید 

 

تا چند از چشمهامان طوفان حسرت ببارد 

 

تا چند بر ساحل امن امواج سنگین ببارد 

 

بیدار نخواهد شد هرگز؛ حس قشنگ پریدن 

 

حتی اگر بر سرما؛ بال کبوتر ببارد 

 

ای صبر؛ ای صبر ایوب با من بیا تا بیابان 

 

شاید بر آن خشم خروشان؛ آرامش حیدر ببارد 

 

 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد 1387/08/13 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.mk.blogsky.com

سلام دوست عزیز
وب خوبی داری یه ذره بیشتر روش کار کن
من تو رو لینک کردم تو هم منو لینک کن با نام کد ورمز بازیهای ps2
بای

سارا 1387/08/13 ساعت 02:24 ب.ظ http://www.mjsarahmj.blogsky.com

سلام
اتفاقی به وبلاگت رسیدم ...

قشنگه ...

موفق باشی .

تبسم 1387/08/14 ساعت 08:44 ق.ظ

سلام دوست عزیز
به نظر من این یکی از بهترین شعرهایت بود واقعا ای کاش باران بر دلهای همه ما ببارد به امید آن روز
موفق باشید

سعید 1387/08/14 ساعت 02:12 ب.ظ http://jefers.blogsky.com/

سلام
مرسی که نظر دادی.
موفق باشی دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد