باز بر ابرها لانه می کنم
نوازش نسیم را بهانه می کنم
می روم به سرزمین واژه ها
درخت خیال را نشانه می کنم
نقش روح و جان من تویی تو
کی گذر من از زمانه می کنم
درخت سبز جاودانه است
آنچه در خیال نشانه می کنم
گلگونی چهره ام از حضور توست
گرمی آفتاب را بهانه می کنم
از دل شقایقم شنیده ای
قصه ای که عارفانه می کنم
سلام دوست قدیمی
آره درست شنیدی حالادیگه چون هر روز عادت کردم که بیام و ببینم که تازه چی سرودی تو را دوست قدیمی خطاب می کنم این شعرت هم مثل شعرهای دیگه ات قشنگه
چه دید زیبایی در مورد خالق این هستی داری
بهت تبریک می گم
خدایا..............
اگر اطاعت امر تو نبود هرگز با کوزه خاطر خویش بر ساحل دریای یاد تو گذر نمی کردم چرا که می دانم ظرف وجود من شایسته من است، نه بایسته تو.....!!!!!!!!!!
سلام دوست عزیزم
ابر را دوباره لانه می کنم
باد رفته را بهانه می کنم
می روم به سرزمین واژه ها
تک درخت را نشانه می کنم
نقش روح و جان من تویی تویی
کی گذر من از زمانه می کنم
از دل شقایقم شنیده ای
قصه ای که عارفانه می کنم
با احترام
روی وزنها بیشتر کار کن
دوست عزیز شبنمکده
از اصلاحاتی که در شعر های من انجام داده اید بسیار سپاسگزارم .
حقیقتاُ در مورد این مصرع که گفته بودم ؛ تو نقش روح و جان منی - من برای تو زندگانی می کنم
خیلی فکر کرده بودم و حس می کردم که ثقیل باشه. باز هم از کمک و راهنمایی شما متشکرم.
من همیشه منتظر نظرات ارزنده شما هستم.