ای طلوع صبح روشن؛ مضمون فرار ظلمت
پیراهن حریر رخشان بر تنت همچون خورشید
یک لحظه کنارم بنشین؛ یک نظر بی غمزه برخیز
پرده اسرار بی انداز؛ قانون خلقت برکن
یک عمر در حسرت تو؛ رفته است جمله برباد
شیرین ترین لحظه های عشق؛ بودند در فراق یار
ای نور سبز کلامت؛ زیباترین تصویر دنیا
پرواز در بی نهایت؛ بی نهایت همراه پرواز
من با تو آرام گیرم؛ چون کودک در آغوش مادر
ای دستهای مهربانی؛ ای چشمهای جاودانی
...
سلام
شعر امروزت هم خوب بود مرسی