دوست دارم زندگی را، زندگی را دوست دارم
دوست دارم زنده باشم تا ببینم قامت سرو و صنوبر را
تا بنوشم در پی هم جام های صبح دیگر را.
دوست دارم زنده باشم تا ابد
تا غروب آخرین خورشید
تا طلوع صبح اسرافیل.
دوست دارم چون که مردم هم چنان هم زنده باشم
جاودان در جام سرخ بامداد و شامگاهان می بنوشم.
دوست دارم هر بهاری با پرستوها بیایم.
دوست دارم زنده باشم با سرودن، با شکفتن، با تپیدن، با دمیدن، با هوای باغ تا شبنم.
گاه گاهی چون که تنها می شوم با خویش می گویم،
جاودانی کیست؟ یا چیست؟
من به حال خضر(ع) و الیاس نبی(ع)
بارها و بارها شاید
فکر کردم، غبطه خوردم
راست می گویم به آن ها غبطه ها خوردم.
زندگی را دوست دارم، زندگی زیباست
زندگی چون شبنم ترد سحرگاهی
زندگی چون اشک چشم عاشقی تنهاست
زندگی چون بوسۀ امواج پی در پی
صبح دم بر ساحل دریاست.
زندگی چون گردش باد و نسیمی
لا به لای شاخه ها و برگ انبوه بهاران است
زندگی تصنیف باران است.
زندگی زیباست
زندگی چون آتش و آب است.
شور و شیرینی یک گریۀ آغاز پر ابهام
تلخی لبخند حیرت بار یک پایان
زایش گرم درختی پر هیاهو
برگ ریزان و سکوت و کوچ خاموش پرستو.
داستان این درخت پر هیاهو را
می گشایم شاخه، شاخه، برگ، برگ
زندگی را دوست دارمتا سکوت مرگ.
زندگی چون آتش و آب است
زندگی مانند چشم سبز تو زیباست
زندگی چون چشم تو آمیغ سرمستی و خواب است.
دوست دارم یک نفر هر دم بگوید زندگی زیباست.
من تمام زندگی را دوست دارم
آسمان را و زمین را
باغ ها را، رودها را
این شکوه و هیبت البرز
چک چک باران
چشمک دور ستاره
رقص آتش در دهان گنبد گیتی، دماوند
این رنگ را، آهنگ را
روز را، شب را
آب را، آغاز را
خاک را، آواز را
مرغ را، پرواز را
دوست دارم.
من دروغ کودکانی را که تی تی می کنند
دوست دارم.
من نماز مومنان را دوست دارم
من نیاز کافران را دوست دارم
من نوای عاشقان را دوست دارم
من صدای شاعران را دوست دارم.
من صدای گربه را، لاییدن سگ را
قار و قور و خواندن وگ را
دوست دارم.
دوست دارم "دوست دارم" را هزاران بار دیگر هم بگویم بشنوم
دوست دارم نام جادویی او را بارها و بارها چون می بنوشم
دوست دارم عشق را تا بی نهایت، تا بهشت.
نردبانی ساختم این شعر را من تا خدا.
من خدا را دوست دارم
من شما را دوست دارم.
زندگی عشق است
زندگی زیباست
"زندگی آتشگهی دیرنده پا بر جاست"
دوست دارم زندگی را، زندگی را دوست دارم.