شاعرانه
در شاعرانه زین پس حدیث عشق آید
حدیث خوبی و پاکی؛ نیک سرشت آید
چو در دایره ذهن یار نازنین نشست
کلام شعرو غزل نیز بر لبان بنشست
چو دستهای نیایش به سوی یار رود
هر اندیشه ی زشت به زیر خاک رود
چو می پرسم از یار این فراغمان تاکی؟
چوگل بخندد و گوید؛ تعجیل را نشاید
آن زمان که مست شوم ز لبخند شیرینش
زدیده نهان می شود آن رخ دلنشینش
پرنده را گفته است؛ گر طالب و مشتاقی
چشم دل خود واکن تا ذره را بشکافی
سلام دوست عزیزوبلاگ قشنگی داری به من هم یه سری بزن اکه با تبادل لینک موافق بودی من را لینک کن و بعد به من خبر بده تا لینکت کنم در ضمن حتما در خبر نامه ی وبلاگ عضو شو تا از به روز کردن وبلاگ با خبر بشی و هر شب کد های زیادی به ایمیلت فرستا ده بشه
خدا حافظ
سلام شعر امروزت هم خیلی خوب بود موفق باشید
سلام.من هم ۱۰ سالی هست که شاعر هستم.احسن و افرین بر شما.این شعر رو که عید غدیر گفتم تقدیم میکنم به شما. اگر دوست داشتید تبادل لینک کنیم
خوشا هر دم که میبالم ازین خانه و کاشانه
به لطف یار میگیرم هزاران باده مستانه
خوشا از تو سرودن را میان خاک خفتن را
ندای یا علی هرشب ماین چاه گفتن را
خوشا پرواز کردن به سوی عالم باقی
بیارید عاشقان می که افتاد دست این ساقی
خوشا با تو رفاقت آرزو نیست جز شهادت
دگر کافیست هرجه کردم در این دنیا حماقت
خوشا آن کس که میخواهد شود خاک در کویت
مسلمانان ببینن کاش فقط یکبار گل رویت
خوشا هر لحظه آنانکه به یاد باورت هستند
ز تنگدستی و بی منت غلام و یاورت هستند
خوشا از تو نویسم بر کتاب باور هستی
علی گویم علی جویم به لطف باده مستی
خوشا آن لب که عادت کرد از عشق تو علی گفتن
به وقت مرگ من بیند چو عزرائیل علی گفتن
خیلی زیبا بود
سعادتی است که باشما تبادل لینک داشته باشم.