شاعرانه

شعرهای من

شاعرانه

شعرهای من

صبح سپید

باز آمد آن صبح سپید تا روز ما از نو کند 

 

با چشم خواب آلود ما پیمان خفتن برکند 

 

 

 

 

باز آمد آن نور سحر تا قلب ما روشن کند  

 

وندر سرای عرشیان چون باز ما را پر دهد 

 

 

 

 

قبل از حضور در این جهان عهدی بودست با شاهمان 

 

تا در نبرد کفر و حق؛ حق پشت شیطان بشکند 

 

 

 

 

 

کردیم اقامت بر زمین؛ اجرا شود پیمان دین 

 

تا خامی این گوی نفس؛ در دور میدان کان شود 

 

 

 

 

 

باز آمدی ای شاه ما؛ در این دل درویش ما 

 

تا این پرنده پر زند برعشق تو دامن زند 

 

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر

به نام خداوند چشم گوش و دهان
خداوند یک خط بکش دورشان


سلام دوست من

همه دردهای ما به خاطر دوری از خداست




فصلت : 30
إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ
أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ
به یقین کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!»
سپس بر این عقیده خود استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل مى‏شوند
وبه انها میگویند
که: «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما
به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است! (30)


خوشحال میشم از همراهیت

یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد