سرانجام انتظار من ثمر دهد
به اندیشه هایم کمی بال و پردهد
در انتظار دیدن رویش
صبری نمایم تا ظهورش
دمی بی یاد او سر نخواهم کرد
از عشق او حذر نخواهم کرد
به شب با خدا خلوت نمایم
برایش من غزلها می سرایم
به یک عمر انتظارش را کشم من
بجز او خواب هیچکس نبینم من
به یک روز از ره آید این عزیزم
که من در بستر پیری مریضم
سلام
اصلا انتظار کشیدن را دوست ندارم...
سلام . شعرهات خیلی قشنگن ترشی نخوری یه چیزی می شی من که امیداورم
آرزومند آن مباش که چیزی غیر از آنچه هستی باشی و بکوش در کمال آنچه هستی باشی
منتظر شعرهای دیگه ات هستم