شاعرانه

شعرهای من

شاعرانه

شعرهای من

امید

زدست غم نجاتم داد؛امید 

 

دلم را هم جلایی داد؛ امید 

 

 

 

 

همه رنج تنم را مرهمی شد 

 

چو در قلبم درخشید نور امید 

 

 

 

 

بزیر افکندم دیو ناامیدی 

 

صفا دادم دلم را با سپیدی 

 

 

 

 

برآن گشتم روم تا قله قاف 

 

بگیرم دامن خورشید و مهتاب 

 

 

 

 

بگویم: درد دوری و فراغم 

 

زعشق بی زوال و بی غروبم 

 

 

 

 

بگفتند: ای «پرنده» زندگی کن 

 

بدرگاهش برو و بندگی کن  

 

 

                       

نظرات 3 + ارسال نظر
تبسم 1387/10/01 ساعت 12:45 ب.ظ

سلام شاعر معاصر
هر چی که میگذره شعرهات بهتر می شه این شعر آخرت هم که امید نام داره واقعا آدم رو امیدوار می کنه خیلی ها با امید زنده اند و انسان بدون امید مرده ای متحرک خواهد شد.
تخلص زیبایی هم انتخاب کردی
پرنده............
وقتی آدم این کلمه را می شنوه یاد آزادی و عروج می افته
امیداوارم همیشه در شعرهات همین تازگی وجود داشته باشه
موفق باشید

متشکرم عزیزم

شعرهای خیلی قشنگیه موفق باشی

سهراب 1387/10/01 ساعت 07:55 ب.ظ http://tik-tik.blogsky.com

سلاااااام
خسته نباشی
دوست عزیز وقتی وارد امکانات وبلاگ شدی
وارد قسمت ویرایش قالب شو آخر همه ی کدها
کد آهنگ مورد علاقتو بذار
هر موقع هم خواستی عوض کنی کد قبلی رو پاک کن
جدیدرو جاش بذار
یا علی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد