-
ای سرور و سالار ما
1387/08/05 13:39
در انتظار کسی می مانیم به کسی اعتماد می کنیم او چهره ای است که پر از آبرو است و وجودی است که پر از خیرخواهی و نور است ما زندانیها؛ امید به او بسته ایم او سرور و سالار ماست ما زجر کشیدگانی هستیم که هنوز اثر تازیانه بی عدالتی پشتمان را می سوزاند گویا سالهاست که در دریای ظلمت فرو رفته ایم! ای سرور و سالار ما بگو از چه...
-
باز آی
1387/08/05 10:18
این ماهی دریا آدم شدنی نیست این قلب شکسته عاشق شدنی نیست باز آی به ساحل باموج خروشان کاین عقل خفته بیدار شدنی نیست من را به تماشای جنون بر زبر خویش این فطرت پاکیزه ویران شدنی نیست باید که رهاشد ازپوچی ایام عاشق شدن آموز ؛ آدم شدنی نیست
-
دوستان
1387/08/05 09:51
دوستان ساده بی ادعا دوستان سفره دلهای ما دوستان رفته تا کوی خدا دوستان بی شمار و بی وفا خنده های بی ریاتان یاد باد دلخوشی های مجازی یاد باد رفت فصل خنده های باشکوه رفت فصل آهنگهای نو پیر شد این دل شاداب ما پیر شد سروقد رعنای ما با من است آن قصه های سوزناک با من است آن زخم های دردناک کارد در قلبم زدند با خشم و کینه من...
-
شهر مردگان
1387/08/02 12:41
گفته بودی بگذریم تا برسیم از کدام کوچه باید گذر کرد تا رسید گم شدم در کوچه ای دنباله دار روحم خسته است راه بازگشتی نیست کوچه بن بست است جز دیوار نیست عاقبت دیوارها ویران می شود می دانم شهر مردگان نمایان می شود می دانم
-
عشق آمد
1387/08/02 10:23
زیبا دیدم ، زیبا طلبیدم، عشق آمد ای عشق پس از این، در سینۀ من پنهان باش بعد از تلاطم امواج، ساحل این دریا باش لبریز شور و امیدم، ای موج آخر عشق توفان دلم را بنشان، دریای مرا پایان باش ...
-
زیبا
1387/08/02 09:34
دنیا چه زیباست!!! زیباتر از آنچه که می بینیم! فقط باید صبور بود اگر صبر نداشته باشیم و از قله دلدادگیها و آرزوها به دنیا بنگریم جز ویرانه ای سیاه به چشممان نمی آید چه زیبا ببینیم چه زشت سالهای عمر می گذرد بیایید عینکهای بدبینی را دور اندازیم تا همیشه زیبا ببینیم ...
-
بذر عشق
1387/08/01 13:13
دیگر عاشق شدن و ناز کشیدن فایده ندارد دیگر انتظار لبخند شیرین کشیدن فایده ندارد دیگر به تماشای گل سرخ نشستن فایده ندارد دیگر همچو ابر بهار اشک ریختن فایده ندارد پس بیا با هم بکاریم بذر عشق و دوستی در عمق دلها و چشمهای دردمندان دنیا ...
-
اسرار عاشقی
1387/08/01 09:24
دل بی تاب شود تن تبدار شود دیده بی خواب شود چهره غمدار شود جثه هم از غم او همچو نی آب شود پاها نیز بی رمق در پی دلدار رود دل زبان باز کند قصه ها ساز کند تا که شاید اندکی راز دل فاش کند ...
-
زخم زبان
1387/07/30 12:52
زخم زبانهایت ببین چه کردند؟ فقط قلب مرا پاره پاره کردند تو که می دانی دگر سهم توام پس چرا آتش زنی در خانه ام بگو به من آنچه نکردم بخاطر عهدی که با تو کرده ام نخواه دگر زمن چگونه باشم!!!! دلم خواهد فقط جای خود باشم
-
مرگ لاله
1387/07/30 11:20
آئینه نباید لب می گشود نباید راز مرگ لاله را می سرود آئینه با خاک غبار آلود شد زهر خاک دل پاکش را فسود سهم لاله پرپر شدن در باد آئینه بیهوده بهر او دست گشود لاله از بنیاد ویران شده بود آئینه در این میان حیران شده بود
-
انتظار
1387/07/29 12:08
سرانجام انتظار من ثمر دهد به اندیشه هایم کمی بال و پردهد در انتظار دیدن رویش صبری نمایم تا ظهورش دمی بی یاد او سر نخواهم کرد از عشق او حذر نخواهم کرد به شب با خدا خلوت نمایم برایش من غزلها می سرایم به یک عمر انتظارش را کشم من بجز او خواب هیچکس نبینم من به یک روز از ره آید این عزیزم که من در بستر پیری مریضم